هفت‌خوان رستم از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد (تغییرمسیر از هفت‌خان رستم) پرش به: ناوبری، جستجو
هفت‌خوان در شاهنامهٔ فردوسی هفت مرحلهٔ دشواری بودند که رستم و اسفندیار طی کردند.
کیکاووس در دژی در مازندران اسیر است. رستم به نجاتش می‌رود و در راه از هفت بلا جان سالم به در می‌برد.
محتویات [نهفتن]  ۱ خوان یکم: نبرد رخش با شیر بیشه ۲ خوان دوم: گذر از بیابان خشک و بی آب و علف ۳ خوان سوم: کشته شدن اژدها به دست رستم ۴ خوان چهارم: زن جادو ۵ خوان پنجم: جنگ با اولاد مرزبان ۶ خوان ششم: جنگ با ارژنگ دیو ۷ خوان هفتم: جنگ با دیو سفید ۸ منابع ۹ جستارهای وابسته
خوان یکم: نبرد رخش با شیر بیشه[ویرایش]
رستم برای رها کردن کاووس از بند دیوان بر رخش نشست و به شتاب رو به راه گذاشت. رخش شب و روز می­تاخت و رستم دو روز راه را به یک روز می­برید، تا آنکه رستم گرسنه شد و تنش جویای خورش گردید. دشتی پر گور پدیدار شد. رستم پا بر رخش فشرد و کمند انداخت و گوری را به بند درآورد. با پیکان تیر آتشی بر افروخت و گور را بریان کرد و بخورد. آنگاه لگام از سر رخش باز کرد و او را به چرا رها ساخت و خود به نیستانی نزدیک درآمد و آن را بستر خواب ساخت و جای بیم را ایمن گمان برد و به خفت بر آسود.
اما آن نیستان بیشه­ی شیر بود. چون پاسی از شب گذشت شیر درنده به کنام خود باز آمد. پیلتن را بر بستر نی خفته و رخش را در کنار او چمان دید. با خود گفت نخست باید اسب را بشکنم و آنگاه سوار را بدرم. پس به سوی رخش حمله برد. رخش چون آتش بجوشید و دو دست را برآورد و بر سر شیر زد و دندان بر پشت آن فرو برد. چندان شیر را بر خاک زد تا وی را ناتوان کرد و از هم درید.
رستم بیدار شد، دید شیر دمان را رخش از پای درآورده. گفت: «ای رخش ناهوشیار! که گفت که تو با شیر کارزار کنی؟ اگر بدست شیر کشته می­شدی من این خود و کمند و کمان و گرز و تیغ و ببر بیان را چگونه پیاده به مازندران می­کشیدم؟»
این بگفت و دوباره بخفت و تا بامداد برآسود. خوان دوم: گذر از بیابان خشک و بی آب و علف[ویرایش]
چون خورشید سر از کوه بر زد تهمتن برخاست و تن رخش را تیمار کرد و زین بر وی گذاشت و روی به راه آورد. چون زمانی راه سپرد بیابانی بی آب و سوزان پیش آمد. گرمای راه چنان بود که اگر مرغ بر آن می­گذشت بریان می­شد. زبان رستم چاک چاک شد و تن رخش از تاب رفت. رستم پیاده شد و زوبین در دست چون مستان راه می­پیمود. بیابان دراز و گرما زورمند و چاره ناپیدا بود. رستم به ستوه آمد و رو به آسمان کرد و گفت: «ای داور داروگر! رنج و آسایش همه از توست. اگر از رنج من خشنودی رنج من بسیار شد. من این رنج را بر خود خریدم مگر کردگار شاه کاووس را زنهار دهد و ایرانیان را از چنگال دیو برهاند که همه پرستندگان و بندگان یزدان­اند. من جان و تن در راه رهایی آنان گذاشتم. تو که دادگری و ستم دیدگان را در سختی یاوری کار مرا مگردان و رنج مرا به باد مده. مرا دستگیری کن و دل زال پیر را بر من مسوزان.»
همچنان می­رفت و با جهان آفرین در نیایش بود، اما روزنه­ی امیدی پدیدار نبود و هردم توانش کاسته­تر می­شد. مرگ را در نظر آورد و به دریغ با خود گفت: «اگر کارم با لشکری می­افتاد شیروار به پیکار آنان می­رفتم و به یک حمله آنان را نابود می­ساختم. اگر کوه پیش می­آمد به گرز گران کوه را فرو می­کوفتم و پست می­کردم و اگر رود جیهون بر من می­غرید به نیروی خداداد در خاکش فرو می­بردم. ولی با راه دراز و بی­آب و گرما سوزان دلیری و مردی چه سود دارد و مرگی را که چنین روی آرد چه چاره می­توان کرد؟» خوان سوم: کشته شدن اژدها به دست رستم[ویرایش]
رخش تا نیمه شب در چرا بود. اما دشتی که رستم بر آن خفته بود آرامگاه اژدهایی بود که از بیمش شیر و پیل و دیو را یارای گذشتن بر آن دشت نبود. چون اژدها به آرامگاه خود باز آمد رستم را خفته و رخش را در چرا دید. در شگفت ماند که چگونه کسی به خود دل داده و بر آن دشت گذشته؟ دمان رو به سوی رخش گذاشت.
رخش بی­درنگ به بالین رستم تاخت و سم رویین بر خاک کوفت و دم افشاند و شیهه زد. رستم از خواب جست و اندیشه­ پیکار در سرش دوید. اما اژدها ناگهان به افسون ناپدید شد. رستم گرد خود به بیابان نظر کرد و چیزی ندید. با رخش تند شد که چرا وی را از خواب باز داشته است و دوباره سر بر بالین گذاشت و بخواب رفت. اژدها باز از تاریکی بیرون آمد.
رخش باز به سوی رستم تاخت و سم بر زمین کوفت و خاک بر افشاند. رستم بیدار شد و بر بیابان نگه کرد و باز چیزی ندید. دژم شد و به رخش گفت: «در این شب تیره اندیشه­ی خواب نداری و مرا نیز بیدار می­خواهی؟ اگر این بار مرا از خواب باز داری سرت را به شمشیر تیز از تن جدا می­کنم و خود پیاده به مازندران می­روم. گفتم اگر دشمنی پیش آمد با وی مستیز و کار را به من واگذار. نگفتم مرا بی­خواب کن. زنهار تا دیگر مرا از خواب بر نینگیزی.»
سوم بار اژدها غران پدیدار شد و از دم آتش فرو ریخت. رخش از چراگاه بیرون دوید اما از بیم رستم و اژدها نمی­دانست چه کند که اژدها زورمند و رستم تیز خشم بود. سرانجام مهر رستم او را به بالین تهمتن کشید. چون باد پیش رستم تاخت و خروشید و جوشید و زمین را به سم خود چاک کرد. رستم از خواب خوش برجست و با رخش بر آشفت. اما جهان آفرین چنان کرد که این بار زمین از پنهان ساختن اژدها سر باز زد. در تیرگی شب چشم رستم به اژدها افتاد. تیغ از نیام کشید و چون ابر بهار غرید و به سوی اژدها تاخت و گفت: «نامت چیست که جهان بر تو سر آمد. می­خواهم که بی­نام بدست من کشته نشوی.»
اژدها غرید و گفت: «عقاب را یارای پریدن بر این دشت نیست و ستاره این زمین را به خواب نمی­بیند. تو جان به دست مرگ سپردی که پا در این دشت گذاشتی. نامت چیست؟ جای آن است که مادر بر تو بگرید.»
تهمتن گفت: «من رستم دستان از خاندان نیرمم و به تنهایی لشکری کینه ورم. باش تا دستبرد مردان را ببینی.» این بگفت و به اژدها حمله برد. اژدها زورمند بود و چنان با تهمتن در آویخت که گویی پیروز خواهد شد. رخش چون چنین دید ناگاه برجست و دندان در تن اژدها فرو برد و پوست او را چون شیر از هم بدرید. رستم از رخش خیره ماند. تیغ برکشید و سر از تن اژدها جدا کرد. رودی از خون بر زمین فرو ریخت و تن اژدها چون لخت کوهی بی­جان بر زمین افتاد. رستم جهان آفرین را یاد کرد و سپاس گفت. در آب رفت و سر و تن بشست و بر رخش نشست و باز رو به راه نهاد. خوان چهارم: زن جادو[ویرایش]
رستم پویان در راه دراز می­راند تا آنکه به چشمه ساری رسید پر گل و گیاه و فرح‌بخش. خوانی آراسته در کنار چشمه، گسترده بود و بره­ای بریان با دیگر خوردنی­ها در آن جای داشت. جامی زرین پر از باده نیز در کنار خوان دید. رستم شاد شد و بی­خبر از آنکه خوان دیوان است فرود آمد و بر خوان نشست و جام باده را نیز نوش کرد. سازی در کنار جام بود. آن را برگرفت و سرودی نغز در وصف زندگی خویش خواندن گرفت: که آوازه بد نشان رستم است که از روز شادیش بهره کم است همه جای جنگ است میدان اوی بیابان و کوه است بستان اوی همه جنگ با دیو و نر اژدها ز دیو و بیابان نیابد رها می و جام و بو یا گل و مرغزار نکردست بخشش مرا روزگار همیشه به جنگ نهنگ اندرم دگر با پلنگان به جنگ اندرم
آواز رستم و ساز وی به گوش پیرزن جادو رسید. بی­درنگ خود را بر صورت زن جوان زیبایی بیاراست و پر از رنگ و بوی نزد رستم خرامید. رستم از دیدار وی شاد شد و بر او آفرین خواند و یزدان را به سپاس این دیدار نیایش گرفت. چون نام یزدان بر زبان رستم گذشت ناگاه چهره­ی زن جادو دگرگونه شد و صورت سیاه اهریمنی­اش پدیدار گردید. رستم تیز در او نگاه کرد و دریافت که زنی جادوست. زن جادو خواست که بگریزد اما رستم کمند انداخت و سر او را سبک به بند آورد. دید گنده پیری پر نیرنگ است. خنجر از کمر گشود و او را از میانه به دو نیم کرد. بینداخت چون باد، خَمّ کمند سر جادو آورد ناگه به بند میانش به خنجر به دو نیم کرد دل جادوان زو پر از بیم کرد خوان پنجم: جنگ با اولاد مرزبان[ویرایش]
در این خوان رستم در مسیر راه خود، در کنار رودی به خواب رفت و رخش در چمنزاری به چرا مشغول شد. دشت‌بان آن ناحیه که از چرای رخش به خشم آمده بود به رستم حمله برده و در خواب ضربه‌ای به وی وارد کرد. چو در سبزه دید اسب را دشت‌بان گشاده زبان شد، دمان، آن زمان سوی رخش و رستم بنهاده روی یکی چوب زد گرم بر پای اوی
رستم از خواب برخاست و گوشهای دشت بان را کنده و کف دست او نهاد. دشت‌بان به پهلوان آن نواحی که «اولاد» نام داشت و سپاهیانش، شکایت برد. اولاد و سپاهیانش به جنگ رستم رفتند. رستم به سپاه حمله برده و پس از تار و مار کردن آنان اولاد را اسیر کرد و به او گفت که اگر محل دیو سپید را به وی نشان دهد او را شاه مازندران خواهد کرد و در غیر این صورت او را خواهد کشت. اولاد نیز پیشاپیش رستم و رخش به راه افتاد تا محل دیو سپید را به آنان نشان دهد... خوان ششم: جنگ با ارژنگ دیو[ویرایش]
رستم و اولاد به کوه اسپروز یعنی محلی که در آن دیو سپید، کاووس را در بند کرده بود، رسیدند؛ چون نیمه­ای از شب گذشت از سوی مازندران خروش برآمد و به هر گوشه شمعی روشن شد و آتش افروخته گردید. تهمتن از اولاد پرسید: آنجا که از چپ و راست آتش افروخته شد کجاست؟ اولاد گفت: آنجا آغاز کشور مازندران است و دیوان نگهبان در آن جای دارند و آنجا که درختی سر به آسمان کشیده خیمه­ی ارژنگ دیو است که هر زمان بانگ و غریو برمی­آورد.[۱]رستم شب را خوابید و صبح روز بعد اولاد را با طناب به درختی بست و به جنگ ارژنگ دیو رفت. وی با حمله‌ای سریع سر ارژنگ دیو را از تن جدا ساخت و در نتیجه سپاهیان ارژنگ دیو نیز از ترس پراکنده شدند. چو رستم بدیدش بر انگیخت اسب بیامد به کردار آذرگشسب سر و گوش بگرفت و یالش دلیر سر از تن بکندش به کردار شیر پر از خون سر دیو کنده ز تن بینداخت زان سو که بد انجمن
سپس رستم و اولاد به سمت شهری که محل نگهداری کاووس و سپاهیانش بود به راه افتادند و آنان را از بند رها ساختند. کاووس رستم را در مورد محل دیو سپید راهنمایی کرد و رستم و اولاد به سمت غار محل زندگی دیو سپید به راه افتادند. خوان هفتم: جنگ با دیو سفید[ویرایش]
در خوان آخر، رستم و اولاد به هفت کوه که غار محل زندگی دیو سفید در آن قرار داشت رسیدند. شب را در آنجا سپری کردند. صبح روز بعد رستم پس از بستن دست و پای اولاد، به دیوان نگهبان غار حمله ور شد و آنان را از بین برد. وی سپس وارد غار تاریک شد. در غار با دیو سپید مواجه شد که همانند کوهی به خواب رفته بود. به رنگ شبه روی و چون شیر موی جهان پر ز پهنا و باﻻی اوی به غار اندرون دید رفته به خواب به کشتن نکرد هیچ رستم شتاب
دیو سفید با سنگ آسیاب و کلاه خود و زره آهنی به جنگ رستم رفت. رستم یک پا و یک ران وی را از بدن جدا ساخت. دیو با همان حال با رستم گلاویز شد و نبردی طولانی میان آندو درگرفت که گاه رستم و گاه دیو در آن برتری می‌یافتند. در پایان، رستم با خنجر خود دل دیو را پاره کرده و جگر او را در آورد. زدش بر زمین همچو شیر ژیان چنان کز تن وی برون کرد جان فرو برد خنجر دلش بر درید جگرش او تن تیره بیرون کشید همه غار یکسر تن کشته بود جهان همچو دریای خون گشته بود
سایر دیوان با دیدن این صحنه فرار کردند. با چکاندن خون دیو در چشمان کاووس و سپاهیان ایران، همگی آنان بینایی خود را باز یافتند و به جشن و پایکوبی مشغول شدند. منابع[ویرایش] پرش به بالا ↑ «کوتاه و سودمند دربارهٔ هفت خوان رستم». پارسی نویس، ۲۷ آذر ۱۳۸۹. بازبینی‌شده در ۱۳ فروردین ۱۳۹۲.  شاهنامه، فردوسی جستارهای وابسته[ویرایش] درگاه شاهنامه درگاه ادبیات فارسی رستم شاهنامه فردوسی برگرفته از «http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=هفت‌خوان_رستم&oldid=11359218» رده‌ها: اساطیر ایرانی افسانه‌های قرون وسطی شاهنامه منوی ناوبری ابزارهای شخصی ورود به سامانه ایجاد حساب کاربری گویش‌ها فضاهای نام بحث مقاله جستجو عملکردها نمایش تاریخچه هفت خان رستم"> هفت خوان رستم"> هفت خوان رستم عباس ..."> هفت خوان رستم، خوان دو"> رستم و اسفندیار و ..."> رستم و اژدها ( هفت خان رستم"> رستم"> هفت خان رستم با استفاده از ..."> رستم در هفت خان شاهنامه"> هفت خان رستم ..."> رستم: شاهنامه‌ي فردوسي ..."> هفت خوان رستم از تولیدات ..."> هفت خوان رستم ..."> هفت خان رستم به كارگردانی پری صابری"> رستم بخشی است از داستان ..."> هفت خوانی که رستم گذراند چه بود هفت ..."> هفت خان در شاهنامهٔ فردوسی هفت ..."> هفت خان رستم گذشتند » سپیدار آنلاین"> هفت خان رستم با استفاده از ..."> هفت خان رستم در کلاس ششم Reviewed ..."> هفت سین نوروز ایرانی هفت خان رستم"> هفت خان رستم با چوب پنبه تصویرسازی هفت"> خان رستم»"> هفت خان رستم با چوب پنبه تصویرسازی هفت"> هفت خوان رستم، خوان پنج"> هفت خان رستم در کلاس ششم Reviewed ..."> هفت خان رستم - graphicnet.ir"> خان رستم» به ..."> هفت خوان رستم"> خان رستم» به ..."> هفت خان رستم - graphicnet.ir"> هفت خوانی که رستم گذراند چه بود هفت ..."> خان رستم» به ..."> هفت خوان رستم"> هفت خوان رستم(۲۰)"> خان رستم»"> خان رستم» به ..."> درباره وبلاگ"> ی فردوسی"> Show More Images Footer Yahoo
HelpSuggestionsLegalAdvertisePowered by Bing™ var ss_json ={ 'dc':1, 'tos':'/r/_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoA9baJzbkF/SIG=12bsl28lo/EXP=1385488732/*-http%3A//info.yahoo.com/legal/us/yahoo/utos/utos-173.html', 'al':'http://search.yahoo.com/web/savepref;_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoALbeJzbkF?pref_done=http%3A%2F%2Fimages.search.yahoo.com%2Fsearch%2Fimages%3F_adv_prop%3Dimage%26fr%3Dchr-yie8%26p%3D%25D8%25AF%25D8%25B1%25D8%25A8%25D8%25A7%25D8%25B1%25D9%2587%2B%25DB%258C%2B%25D9%2587%25D9%2581%25D8%25AA%2B%25D8%25AE%25D8%25A7%25D9%2586%2B%25D8%25B1%25D8%25B3%25D8%25AA%25D9%2585%26.bcrumb%3DGgeniifuGld&vm=p&.bcrumb=GgeniifuGld', 'ab':'I Accept', 'sb':'Sign In', 'cl':'/search/images;_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoALreJzbkF?_adv_prop=image&va=%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87+%DB%8C+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85&fr=chr-yie8&.bcrumb=GgeniifuGld', 'cb':'Cancel', 'lml':'/r/_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoA97aJzbkF/SIG=126ma3f31/EXP=1385488732/*-http%3A//safely.yahoo.com/?q=node/48&nodetype=pguide', 'lmb':'protecting children online', 'pl':'http://search.yahoo.com/preferences/preferences;_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoA9raJzbkF?page=filters&pref_done=http%3A%2F%2Fimages.search.yahoo.com%2Fsearch%2Fimages%3F_adv_prop%3Dimage%26va%3D%25D8%25AF%25D8%25B1%25D8%25A8%25D8%25A7%25D8%25B1%25D9%2587%2B%25DB%258C%2B%25D9%2587%25D9%2581%25D8%25AA%2B%25D8%25AE%25D8%25A7%25D9%2586%2B%25D8%25B1%25D8%25B3%25D8%25AA%25D9%2585%26fr%3Dchr-yie8&.bcrumb=GgeniifuGld&src=images&fr=chr-yie8', 'pb':'Preferences', 'dc_1':'Turning SafeSearch off may result in the display of Web, Video and Image search results of a mature or sexually explicit nature. By clicking "I Accept," you certify that you are at least 18 years old and agree to the Terms of Service', 'dc_2':'SafeSearch is locked on this computer. If you\'re at least 18 years old, you can sign in and bypass the SafeSearch filter.', 'ss_off':'Turn Off SafeSearch', 'ss_learn':'Learn more about', 'ss_lock':'To lock SafeSearch settings, go to' };var jsData={"ajaxURL":"\/search\/images?_adv_prop=image\u0026va=%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87+%DB%8C+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85\u0026fr=chr-yie8\u0026o=js\u0026p=%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87+%DB%8C+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85\u0026tab=organic\u0026tmpl=\u0026nost=1","q":"\u062f\u0631\u0628\u0627\u0631\u0647 \u06cc \u0647\u0641\u062a \u062e\u0627\u0646 \u0631\u0633\u062a\u0645","bURL":"\/b.gif","spaceid":96062857,"cookie_domain":"images.search.yahoo.com","shcURL":"http:\/\/images.search.yahoo.com\/images\/beacon\/shc","pURL":"\/search\/images?_adv_prop=image\u0026va=%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87+%DB%8C+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85\u0026fr=chr-yie8\u0026p=%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87+%DB%8C+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85\u0026tab=organic","low_res":1024,"tab":"organic","defPages":4,"ab":false,"comscore":{"c1":2,"c2":7241469,"c5":"96062857","c7":"\/search\/images?_adv_prop=image\u0026va=%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87+%DB%8C+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85\u0026fr=chr-yie8"},"enable_comscore_beacon":"","gossip":{"url":"http:\/\/gossip-ss.us.search.yahoo.com:80\/gossip-us_ss\/?output=fxjsonp\u0026pubid=103\u0026command="},"adult_blockage":{"enable":false},"editorial_pix":{"enable":false,"rate_tags":["editorial_hero","editorial_good","editorial_bad","editorial_delete","editorial_hero_remove","editorial_good_remove","editorial_bad_remove","editorial_delete_remove"],"url":"http:\/\/edws01.img.search.bf1.yahoo.com:4080\/editorial\/v1\/updateField?uuid={uuid}\u0026field={rate}\u0026newvalue={query}\u0026jsonp={callback}"},"display":1,"luminate":true,"testid":"I187","b":0,"beacons":{"pgmore":"\/b.gif;_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoA6LaJzbkF;_ylu=X3oDMTBudWxzMzMwBHNlYwNwYWdpbmF0aW9uBHNsawNtb3Jl","rail_open":"\/b.gif;_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoA.7aJzbkF;_ylu=X3oDMTByYXE5amF2BHNlYwNmaWx0ZXItY29udHJvbARzbGsDb3Blbg--","rail_close":"\/b.gif;_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoA_LaJzbkF;_ylu=X3oDMTBzcXB0ZjVzBHNlYwNmaWx0ZXItY29udHJvbARzbGsDY2xvc2U-"},"datasources":{"organic":{"srp":"http:\/\/images.search.yahoo.com\/search\/images?p=%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87+%DB%8C+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85\u0026o=js\u0026tmpl=","frame":"http:\/\/images.search.yahoo.com\/images\/view?p=%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87+%DB%8C+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85\u0026o=js\u0026tmpl="},"yahoohq":{"srp":"http:\/\/images.search.yahoo.com\/search\/images?p=%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87+%DB%8C+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85\u0026o=js\u0026imgs=yahoohq\u0026tmpl=","frame":"http:\/\/images.search.yahoo.com\/images\/view?p=%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87+%DB%8C+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85\u0026o=js\u0026imgs=yahoohq\u0026tmpl="},"latest":{"srp":"http:\/\/images.search.yahoo.com\/search\/images?p=%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87+%DB%8C+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85\u0026o=js\u0026imgt=latest\u0026tmpl=","frame":"http:\/\/images.search.yahoo.com\/images\/view?p=%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87+%DB%8C+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85\u0026o=js\u0026imgt=latest\u0026tmpl="},"yahoohq_latest":{"srp":"http:\/\/images.search.yahoo.com\/search\/images?p=%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87+%DB%8C+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85\u0026o=js\u0026imgt=latest\u0026imgs=yahoohq\u0026tmpl=","frame":"http:\/\/images.search.yahoo.com\/images\/view?p=%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87+%DB%8C+%D9%87%D9%81%D8%AA+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85\u0026o=js\u0026imgt=latest\u0026imgs=yahoohq\u0026tmpl="}},"sources":{"o":"organic","l":"latest","y":"yahoohq","yl":"yahoohq_latest"},"source":"organic","jsParams":"p=\u062f\u0631\u0628\u0627\u0631\u0647 \u06cc \u0647\u0641\u062a \u062e\u0627\u0646 \u0631\u0633\u062a\u0645\u0026tmpl=\u0026e=n\u0026tab=organic","jsPath":"\/overlay","results":{"meta":{"first":1,"last":30,"count":30,"total":1760},"response":{"error":0}},"infiniteScroll":"1","IG":"43c3a10e841e4884a2529470dc24f2eb","signature":"129a4aukc","query":"","ddNav":1,"iids":{"t30":"Y.1","t60":"Y.2","t90":"Y.3","t120":"Y.4","t150":"Y.5","t180":"Y.6","t210":"Y.7","t240":"Y.8","t270":"Y.9","t300":"Y.10","t330":"Y.11","t360":"Y.12","t390":"Y.13","t420":"Y.14","t450":"Y.15","t480":"Y.16","t510":"Y.17","t540":"Y.18","t570":"Y.19","t600":"Y.20","t630":"Y.21","t660":"Y.22","t690":"Y.23","t720":"Y.24","t750":"Y.25","t780":"Y.26","t810":"Y.27","t840":"Y.28","t870":"Y.29","t900":"Y.30","t930":"Y.31","t960":"Y.32","t990":"Y.33"},"enable_share":true,"shareBeacons":{"beacfb":"\/b.gif;_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoA.LaJzbkF;_ylu=X3oDMTBpNjJjcmI0BHNlYwNmYnNoYXJlBHNsawNmYg--","beactw":"\/b.gif;_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoA.baJzbkF;_ylu=X3oDMTBpNTg2OXNmBHNlYwN0d3NoYXJlBHNsawN0dw--","beachfb":"\/b.gif;_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoA.raJzbkF;_ylu=X3oDMTBsdnJ1NHFiBHNlYwNzci1odnIEc2xrA2ZibGlrZQ--"},"share":{"host_serve":null,"host_share":"http:\/\/images.search.yahoo.com","tab":"organic","at":"private","p":"","js":"\/\/connect.facebook.net\/en_US\/all.js","appId":"248864088468403","entry":"results","filter":true,"shorten":"\/shorten","results":"\/search\/images","frame":"\/images\/view","slideshows":"\/slideshows"},"bcns":{"cUrl":"http:\/\/ybinst8.ec.yimg.com\/ec\/fd\/ls\/GlinkPing.aspx?IG=43c3a10e841e4884a2529470dc24f2eb\u0026CID=60e9176774705b5e83d66073947cfc07","Attr":["data-bns","data-bk"]},"strngs":{"rslts":"Results","shwmr":"Show More Images","shw":"Show Filters","hd":"Hide Filters","mo":"more","le":"less"}};var saData ={"p":"\u062f\u0631\u0628\u0627\u0631\u0647 \u06cc \u0647\u0641\u062a \u062e\u0627\u0646 \u0631\u0633\u062a\u0645","u":"http:\/\/gossip-ss.us.search.yahoo.com:80\/gossip-us_ss\/?output=fxjsonp\u0026pubid=103\u0026command=#{q}","beac":{"generic":"\/images\/beacon\/assist?csrcpvid=hB64hGKITi.Q8P6hUpIMtAliArtew1KUcNwABPLi\u0026pg_spaceid=96062857","sa-op":"\/b.gif;_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoAKbeJzbkF;_ylu=X3oDMTB1MnMyc2kzBHNlYwNyZWwtc2EEc2xrA3NhLW9wBHZ0aWQDSTE4Nw--","sa-cl":"\/b.gif;_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoAKreJzbkF;_ylu=X3oDMTB1bDFmNGIzBHNlYwNyZWwtc2EEc2xrA3NhLWNsBHZ0aWQDSTE4Nw--","saop":"\/b.gif;_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoAKbeJzbkF;_ylu=X3oDMTB1MnMyc2kzBHNlYwNyZWwtc2EEc2xrA3NhLW9wBHZ0aWQDSTE4Nw--","sacl":"\/b.gif;_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoAKreJzbkF;_ylu=X3oDMTB1bDFmNGIzBHNlYwNyZWwtc2EEc2xrA3NhLWNsBHZ0aWQDSTE4Nw--","sc-up":"\/b.gif;_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoAK7eJzbkF;_ylu=X3oDMTB1NG1zMjVkBHNlYwNyZWwtc2EEc2xrA3NjLXVwBHZ0aWQDSTE4Nw--","sc-dn":"\/b.gif;_ylt=A0PDoQ7ccJRSlzoALLeJzbkF;_ylu=X3oDMTB1dm0za3AyBHNlYwNyZWwtc2EEc2xrA3NjLWRuBHZ0aWQDSTE4Nw--"},"ss":2,"testid":"I187","fr":"chr-yie8","ipc":"ir","fr2":"","show":true,"nr":"No suggestions for your search.","st":"Start typing to see suggestions.","sf":"Search For","ud":"Use up and down arrow keys to select suggestions."}; var uh3Callback = function(Y) { YUI().use("node","event-custom", function(Y) { Y.later (1000, this, function() { Y.Global.once( "ucs:helpMenuShow", function(e) { // fire an event back with teh help menu items. var et = new Y.EventTarget(); et.publish( "ucs:helpMenuItems", { broadcast : 2, emitFacade : true }); //List of menu items var menuGroupOne = [ { menuText: "Preferences", actionType: "link", // link or customEvent url: "http://search.yahoo.com/preferences/preferences?pref_done=http%3A%2F%2Fimages.search.yahoo.com%2Fsearch%2Fimages%3Fei%3DUTF-8%26_adv_prop%3Dimage%26va%3D%25D8%25AF%25D8%25B1%25D8%25A8%25D8%25A7%25D8%25B1%25D9%2587%2B%25DB%258C%2B%25D9%2587%25D9%2581%25D8%25AA%2B%25D8%25AE%25D8%25A7%25D9%2586%2B%25D8%25B1%25D8%25B3%25D8%25AA%25D9%2585&.bcrumb=GgeniifuGld", target: "_top" }]; var menuGroups = [menuGroupOne]; var menuData = { menuGroups: menuGroups }; et.fire("ucs:helpMenuItems", menuData); }); }); }); }; var uhInterval = setInterval(function() { if (typeof YUI !== 'undefined') { clearInterval(uhInterval); try { YUI({"modules":{"uh3":{"fullpath":"http:\/\/l.yimg.com\/zz\/combo?kx\/yucs\/uh3\/uh\/js\/771\/uh-min.js\u0026kx\/yucs\/uh3\/uh\/js\/102\/gallery-jsonp-min.js\u0026kx\/yucs\/uh3\/uh\/js\/771\/menu_utils_v3-min.js\u0026kx\/yucs\/uh3\/uh\/js\/834\/localeDateFormat-min.js\u0026kx\/yucs\/uh3\/uh\/js\/835\/timestamp_library_v2-min.js\u0026kx\/yucs\/uh3\/uh\/js\/829\/logo_debug-min.js\u0026kx\/yucs\/uh3\/uh3_top_bar\/js\/259\/top_bar_v3-min.js\u0026kx\/ucs\/common\/js\/131\/jsonp-super-cached-min.js\u0026kx\/yucs\/uh3\/avatar\/js\/25\/avatar-min.js\u0026kx\/yucs\/uh3\/mail_link\/js\/70\/mailcount-min.js\u0026kx\/yucs\/uh3\/help\/js\/53\/help_menu_v3-min.js\u0026kx\/ucs\/common\/js\/131\/jsonp-cached-min.js\u0026kx\/yucs\/uh3\/breakingnews\/js\/5\/breaking_news-min.js\u0026kx\/ucs\/pixie\/js\/1\/pixie-min.js","requires":{"0":"node","1":"node-focusmanager","3":"event","4":"base","5":"event-resize","6":"event-hover","8":"event-mouseenter","9":"event-delegate","12":"querystring-stringify","15":"gallery-jsonp","16":"substitute","20":"json","23":"oop","25":"event-custom","26":"cookie","28":"classnamemanager","36":"lang\/datatype-date","37":"intl"}}}}).use('uh3', uh3Callback); }catch(e) { } } }, 50); بازدیدها ویرایش خواندن

نتایج ازمون کلاس ششم

نتایج آزمون 3 آبان کلاس ششم دبستان فارابی       طراح: دیندار

پاسخ صحیح

تعداد کل سوالات

رتبه

نام و نام خانوادگی دانش آموز

63

88

1

علی داور

59

88

2

محمدرضا-شهرزاد-پاکمنش-بگلری

58

88

3

عباسی-نیکنام-وطندوست

57

88

4

نقدی

56

88

5

ع.غضنفری-ستوده

55

88

6

ح.غضنفری

54

88

7

محمد میرزایی

53

88

8

فیروزی

52

88

9

مددخواه

51

88

10

بخشی-نعمتی-امیررضا رحیمی

50

88

11

سید کاظمی

49

88

12

علی تقوی-عبادی

48

88

13

واثقی

47

88

14

شهریار

44

88

15

محمد تقوی

43

88

16

صالحی

40

88

17

اسدی

39

88

18

خداداد

38

88

19

عزیزپور

33

88

20

مهدوی


تاتتذذ

درباره ی گنجینه ها و درباره ی خود امامان

امام صادق (ع) فرمودند:

از کودکان روزه بخواهید هنگامی که نه سال شد البته به قدر تواناییش ، پس اگر توانست تا ظهر یا بعد از ظهر تحمل کند تا این زمان روزه بدارد و هر گاه گرسنگی و تشنگی بر او غلبه کرد افطار کند.

---------- Post added at ۱۸:۰۲ ---------- Previous post was at ۱۸:۰۱ ----------

رسول خدا (ص) فرمودند:رسول جعفريان
جابر بن عبدالله انصاري مي‌گويد: وقتي سوره نصر نازل شد، رسول خدا به جبرئيل فرمود: در وجودم نداي مرگ مي‌آيد. جبرئيل گفت: و لَلاْخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الاُولي و لَسَوْفَ يُعْطيكَ ربّك فَتَرْضَي (ضحي: 4،5). در اين وقت رسول خدا(ص) به بلال دستور داد تا مردم را جمع كند. همه مهاجر و انصار اجتماع كردند. آن حضرت خطبه‌اي خواند كه دل‌ها را لرزاند و اشك مردم را جاري كرد. در ضمن آن فرمود: من چگونه پيامبري بودم

ترديدي نيست كه پيامبر خدا(ص) در مقايسه با بسياري از انبياي سلف كه تاريخ زندگي آنها رامي‌دانيم، پيامبري موفق و صاحب عزم و اراده بوده است. اين موفقيت، در پيروزي اسلام در عرصه جزيرةالعرب خود را نشان داد و چندان نيرومند بود كه اندكي بعد، عرصه بزرگي از صحنه جغرافياي متمدن آن روز را هم فرا گرفت.
با اين همه، محمد(ص) پيش از رحلت، چندين نگراني داشت؛ نگراني هايي كه هر كدام به مشكل خاصي باز مي‌گشت و آن حضرت را در غم و اندوهي عميق فرو مي‌برد. نگراني هاي آن حضرت را دردوماهه آخر زندگي حضرت ميتوان به چند گروه تقسيم كرد:

1. نگراني انجام رسالت
اين نگراني را بايد از اين زاويه نگريست كه مردم چه ديدگاهي در‌باره انجام رسالت توسط آن حضرت داشتند؟ آيا تصورشان بر اين بود كه پيامبر(ص) در انجام رسالت الهي خويش سنگ تمام را گذاشته يا آن كه در اين باره كوتاهي كرده است؟ پرسش پيامبر(ص) از مردم، در يكي از آخرين صبحتهاي خود در اينباره، نشانگر نكته ديگري هم هست و آن اين كه اگر مردم مي‌پذيرند كه او در انجام آنچه بايد بگويد، كوتاهي نكرده، زان پس بايد همه كوتاهي‌ها و نافرماني‌ها را از سوي خود بدانند و آن را متوجه پيامبر(ص)نكنند. اين اتمام حجتي بود به مردم براي اين‌كه همه گفتني ها گفته شده و احكام و فرامين الهي ابلاغ شده است.
جابر بن عبدالله انصاري مي‌گويد: وقتي سوره نصر نازل شد، رسول خدا به جبرئيل فرمود: در وجود منداي مرگ مي‌آيد. جبرئيل گفت: و لَلاْخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الاُولي و لَسَوْفَ يُعْطيكَ ربّك فَتَرْضَي (ضحي: 4،5). در اين وقت رسول خدا(ص) به بلال دستور داد تا مردم را جمع كند. همه مهاجر و انصار اجتماع كردند. آن حضرت خطبه‌اي خواند كه دل‌ها را لرزاند و اشك مردم را جاري كرد. در ضمن آن فرمود: من چگونه پيامبري بودم؟
مردم گفتند: خداوند بهترين پاداش پيامبري را به تو دهاد. تو مانند پدر مهربان و برادر ناصح و مشفق بودي، رسالت الهي خود را ادا كردي و وحي او را ابلاغ نمودي و ما را با حكمت و موعظه نيكو به راه خدا دعوت كردي. خداوند بهترين پاداشي كه به پيامبري مي‌دهد، به تو بدهد.
اين اعتراف مهمي‌براي رفع اين نگراني حضرت بود.

2. نگراني در اين كه كسي تصور نكند حقي بر او دارد
دومين نگراني آن حضرت اين بود كه مبادا كسي از ميان مردم، به خاطر مسائلي كه پيش آمده، تصورش بر اين باشد كه حقي بر پيغمبر داشته است؟ حضرت نگران آن نبود كه ستمي‌در حق كسي روا داشته است، چرا كه اين با مقام نبوت آن حضرت سازگار نمي‌نمود. آن حضرت نگران آن بود كه نكند كسي چنين گماني داشته باشد و به خاطر برخوردي در گذشته، چنين مطلبي به ذهنش خطور كرده باشد. اين نشان مي‌دهد كه آن حضرت ملاحظه افكار عمومي‌را مي‌كرده و بر آن بوده است تا در آخرين روزهاي عمر خويش، ذهن همه مردم حاضر در مدينه را نسبت به خود، تطهير كند.
به دنبال همان روايتي كه گذشت و جابر نقل كرده، آمده است كه حضرت خطاب به مردم فرمود: شما را به خداي سوگند مي‌دهم، هركس از ناحيه من بر او ظلمي‌شده، برخيزد و تقاص كند. هيچ‌كس برنخاست. حضرت دوباره فرمود. باز كسي برنخاست. مرتبه سوم حضرت آنها را سوگند داد.
در اين وقت پيري «عكاشه» نام از ميان جمعيت برخاست، از مسلمانان گذشت تا برابر آن حضرت رسيد و گفت: پدر و مادرم فداي تو باد. اگر نبود كه يكي بعد از ديگري سوگند دادي من از جاي برنمي‌خاستم. روزي من و تو در جنگي بوديم. وقتي خداوند پيروزمان كرد و پيامبرش را ياري داد، خواستي بازگردي. دراين وقت شترت در كنار شتر من قرار گرفت. من از شترم پياده شدم تا نزد تو آيم و رانت را ببوسم. شما شلاق را بلند كرديد كه بر پايم اصابت كرد. نمي‌دانم از روي عمد بود يا خواستي بر شترت بزني! حضرت فرمود: اين عكاشه! به خدا پناه مي‌برم از اين‌كه از روي عمد چنين كرده باشم. آنگاه بلال را صدا زدند و فرمودند: به منزل فاطمه برو و همان شلاق را بياور. بلال در حالي كه دستش را روي سر گذاشته و از مسجد بيرون مي‌رفت، مي‌گفت: اين رسول خداست كه مي‌خواهد از نفسش تقاص كند. آنگاه در خانه فاطمه را زد و شلاق را خواست. فاطمه فرمود: پدرم امروز به شلاق چه كار دارد، امروز كه روز حج و... نيست. بلال گفت: از كار پدرت خبر نداري. او مي‌خواهد با دين و دنيا وداع كند و اكنون بر آن است تا از نفس خويش تقاص كشد. فاطمه گفت: اي بلال! چه كسي مي‌خواهد از پدرم انتقام گيرد؟ بلال! حسن و حسين را بردار و آنها را نزد آن مرد ببر تا از آنها انتقام گيرد و اجازه نده از رسول انتقام گيرد. بلال به مسجد درآمد و شلاق را به عكاشه داد... . در اين وقت حسن و حسين برخاستند و گفتند: اي عكاشه! مي‌داني كه ما سبط رسول خدا هستيم و قصاص ما مانند قصاص رسول خداست. حضرت رو به آنها كرده فرمودند: اي نورچشمانم بنشينيد. بعد روي به پيرمرد كردند و فرمودند: بزن. عكاشه گفت: اما وقتي شما زديد، لباس من بالا بود.حضرت لباس خود را بالا گرفتند. در اين وقت فرياد همه مسلمانان به آسمان رفت. عكاشه كه شاهد بدن سفيد پيامبر بود، نتوانست خود را نگاه دارد، خود را به شكم حضرت چسبانيد و شروع به بوسه زدن كرد و گفت: پدر و مادرم فداي شما باد، چه كسي مي‌تواند شما را قصاص كند. حضرت فرمودند: نه، يا مي‌زني يا عفو مي‌كني. او گفت: به اميد بخشش خدا در قيامت عفو كردم. حضرت فرمودند: هر كس مي‌خواهد رفيق مرا در بهشت ببيند، به اين پير بنگرد. مردم برخاستند و پيشاني عكاشه را بوسيدند و گفتند: مرحبا بر تو كه به بالاترين درجات كه همانا رفاقت با پيامبر است رسيدي (التذكرة الحمدونيه، تصحيح احسان عباس، ج9، صص 153 ـ 154).

3. نگراني مسأله جانشيني
اين نگراني سوم و شايد از همه مهمتر بود. آن حضرت پس از بيست و سه سال تلاش، انتظار آن را داشت تا ثمره كارش باقي بماند و اسلام جاودانه شود. هيچ كس نميتواند باور كند كه پيامبر(ص) چنين نگراني را نداشته و اين مسأله را به طور كامل مورد غفلت قرار داده است! حتي اگر قرار بود مردم براي آن تصميم بگيرند، لازم بود تا در اين باره مكانيسمي‌از سوي پيامبر(ص) پيشنهاد شود. در حالي كه برادران اهل سنت مدعي آن هستند كه پيامبر(ص) هيچ مطلبي در اين باره ابراز نكرده است. و اين ادعاي شگفتي است!
اين ادعا نه تنها جنبه عقلايي ندارد، بلكه برخلاف نصوص تاريخي فراوان است. اولا همه آگاهند كه حضرت در غدير خم، علي بن ابي طالب (ع) را به جانشيني خود منصوب كرد. ممكن است ديگران دردلالت حديث ولايت ترديد كنند، اما در صدور اين حديث، جز كسي كه مشكل دماغي و عقلي دارد، ترديد نخواهد كرد.
پيامبر(ص) كه همچنان نگران اين امر بود، در آخرين پنجشنبه عمر خويش، همان طور كه درصحيح بخاري و ديگر آثار حديثي و تاريخي آمده، از اصحابش درخواست كرد تا كاغذ و دواتي بياورند تاچيزي نوشته شود كه مردم پس از ايشان گمراه نشوند. اين نگراني، بعد از آن كه همه اجزاء دين ابلاغ شده بود، در باره چه مطلبي مي‌توانست باشد؟ چه چيزي بايد نوشته ميشد كه مردم پس از ايشان گمراه نشوند؟
به هر روي، اين هم يك نگراني ديگر بود كه حضرت داشت؛ براي رفع آن تلاش هم كرد، و صريح وغير صريح مردم را به امام علي و اهل بيت ارجاع داد، اما اوضاع و احوال مدينه بسيار پيچيده بود و چنين نبود كه همه آنچه را كه حضرت مي‌گويد، اطرافيان بپذيرند و قبول كنند. البته در اين باره شواهد فراوان است.
بسياري از تحليلگران بر اساس متون تاريخي موجود بر آن هستند كه حضرت براي رفع اين نگراني، بحث اعزام سپاهي از مهاجر و انصار را به سوي شام و به فرماندهي يك جوان هيجده ساله با نام اسامه بن زيد مطرح كرد. پيامبر در برابر دو نگراني، يكي بحث جانشيني و ديگري خالي شدن مدينه از مهاجر و انصار در وقت رحلت، يكي را بر ديگري ترجيح داد و آن اين بود، بزرگاني كه ممكن است منشأ دشواري براي رهبري آينده شوند، از مدينه به سوي شام بفرستد تا در اينجا كار به آرامي‌ پيش برود.
اين البته ريسك بزرگي بود، زيرا خالي شدن مدينه از مهاجر و انصار خود نگراني ديگري را پديد مي‌آورد. با اين حال، اصرارهاي آن حضرت در اين لحظات حساس، براي اعزام اين سپاه و دور شدن آنان از مدينه، چه دليلي مي‌توانست داشته باشد؟
يك شاهد ديگر هم وجود دارد و آن نگراني هاي متقابل مخالفان بود كه حاضر به اجراي اين فرمان نشدند و مرتبا ميان خود گوشزد مي‌كردند كه در اين وقت حساس، نمي‌بايست مدينه را ترك كنند.
به هر روي، نبايد غفلت كرد كه خداوند در سه سال آخر، در بسياري از آيات قرآن، از منافقان فراواني سخن گفته بود كه در مدينه و اطراف آن زندگي مي‌كردند. اين همه آيه در باره نفاق، در باره چه كساني ميتوانست باشد؟ آيا فقط چند نفر انگشت شمار مثل عبدالله بن ابي و...؟ آيا آنان چنين اهميتي داشتند تا در سوره بقره، منافقون، توبه و بسياري از سور ديگر قرآني درباره آنان اين قدر آيه نازل شود و رهنمود به پيامبر و ياران داده شود؟ آشكار است كه اين خطري بس مهم بوده است. بنابر اين نگراني آن حضرت نيز امري طبيعي بوده است.

4. نگراني در باره اهل بيت (ع)
در طول اين سالها، خداوند و پيامبرش هر دو سفارشهاي فراواني در باره اهل بيت كرده بودند. شايد اساسا لازم نبود اين همه سفارش هم صورت گيرد، بلكه اين وظيفه مؤمنان بود كه حداقل وظيفهاي كه درقبال انجام رسالت توسط پيامبرشان داشتند، احترام به خاندان او باشد.
اما هم پيامبر(ص) و هم نزديكان كاملا درك مي‌كردند كه روزگار سختي را در پيش دارند. فاطمه تنهادختر باقي مانده پيامبر(ص) و نورچشمان آن حضرت بود. اما يكسر در اين روزها گريه ميكرد و اين كه بايد روزگار پس از پدر را تحمل كند، اندوهناك بود و گريه ها ميكرد. در اين لحظات پاياني، حضرت كه شاهد گريه هاي سخت دخترش فاطمه بود، او را صدا كرد. ابتداي چيزي در گوشش گفت كه آن حضرت برگريه اش افزود. پس از آن مطلبي به او فرمود، كه فاطمه خنديد. وقتي در اين باره پرسش كردند، گفت: بارنخست از مرگش در اين بيماري سخن گفت و اين كه خواهد رفت، و مرتبه دوم به من گفت تو نخستين كسي از خانواده ام هستي كه به من خواهي پيوست. و اين سبب خوشحالي من شد.
در نقل‌هاي تاريخي آمده است كه در اين روزها، قريش با نگاه‌هاي خشم‌آلود به اهل بيت و خاندان پيامبر(ص) مي‌نگريستند و آنان را با اين نگاه‌ها آزار مي‌دادند. اين در حالي بود كه اهل بيت از روز نخستبه ياري پيامبر برخاستند و آخرين كسي هم كه رسول خدا(ص) در دامانش جان داد، علي‌بن‌ابي‌طالب بود، آنچنان كه بعدها خود فرمود اين حالت چنان بود كه عروج روح پيامبر را از ميان دو دستانم احساس كردم.
يك نگراني ديگر پيامبر(ص) هم در باره انصار بود. تصور اين كه قريش در اين شهر مسلط شده وانصار ظلم و ستم روا خواهند داشت، از نگرانيهاي عمده پيامبر بود. اما قريش نه تنها به اهل بيت رحم نكردند بلكه به انصار هم ستم كرده در كربلاي 61 اهل بيت پيامبر(ص) را قتل عام كردند و در سال 63خانواده‌هاي انصار را. بدين ترتيب بود كه سير حاكميت قريش نشان داد كه همه نگرانيهاي حضرت برحق بوده است.
با اين حال بايد رفت، پيامبر و غير پيامبر ندارد. رسول خدا(ص) روزهاي اخير عمر خويش كه خود رادر آستانه بازگشت مي‌ديد، بيش از پيش به بقيع سر ميزد و مرتب اين نقطه را كه برخي از اصحاب خوبش مانند عثمان بن مظعون و نيز فرزند دلبندش ابراهيم در آنجا مدفون شده بود زيارت مي‌كرد، آنجا را «دارقوم مؤمنين» مي‌خواند و به مؤمنان مدفون كه طبعا برخلاف وهابي‌ها معتقد بود صدايش را مي‌شنوند، مي‌فرمود كه به زودي به آنها خواهد پيوست. از آخرين دعاهاي آن حضرت اين بود كه : اللهم اغْفِرْ لي وارْحَمْني و اَلْحِقْني بالرّفيق. خدايا مرا ببخشاي، رحمتت را بر من فرو آر و مرا به رفيق ملحق ساز.
روزهاي پاياني سپري مي‌شد و حال پيامبر(ص) هر لحظه وخيمتر شده و تب شديدتر مي‌گشت. دراين روزهاي پاياني، تب آن حضرت به قدري زياد بود كه هر كس دست پيامبر را مي‌گرفت گرمي‌غيرمتعارف آن را احساس مي‌كرد.
با اين حال، حضرت همچنان نگران بود كه مبادا كاري از اين دنيا بر عهده وي باقي مانده باشد كه آن را به اتمام نرسانده باشد. در يكي از آخرين روزها، چند ديناري به دست حضرت رسيد. مقداري را ميان مردم تقسيم كرد. شش دينار آن باقي ماند كه آنها را به يكي از زنانش سپرد. اما خواب به چشمانش نيامد تا آن كه از وي در باره اين شش دينار پرسيد. آن زن دينارها را آورد. حضرت پنج دينار آن را ميان پنج خانوار انصاري تقسيم كرد و ازاطرافيان خواست دينار برجاي مانده را هم انفاق كنند. آنگاه فرمود: اكنون آرام شدم «الان اسْتَرَحْتُ».(طبقات الكبري، ج 2، ص 237)
يك بار نيز ديدند كه حضرت به سرعت به منزل مي‌رود؛ در باره عجله حضرت پرسيدند. حضرت فرمود: طلايي نزد من بود، نخواستم بخوابم و نزدم بماند. دستور دادم تا آن را تقسيم كردند (طبقات الكبري، ج 2، ص 238)
به آخرين سفارش پيامبر(ص) برسيم كه علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) يعني كسي كه پاياني‌ترين لحظات را دركنار حضرت سپري كرده نقل مي‌كند. امام مي‌گويد: آن حضرت در آخرين لحظات حياتش در در حالي كه سرش در دامان من بود، مرتب مي‌فرمود: الصّلاة الصّلاة (طبقات الكبري، ج 2، ص 262

روزه (در برابر) آتش جهنم سپر است.

---------- Post added at ۱۸:۰۳ ---------- Previous post was at ۱۸:۰۲ ----------

ابو سعید خدری گفت: از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمودند:

هر که در راه خدا یک روز روزه بگیرد ، خدا به مدت هفتاد پاییز صورتش را از آتش جهنم به دور می دارد.

---------- Post added at ۱۸:۱۳ ---------- Previous post was at ۱۸:۰۳ ----------

امام صادق (ع) می فرماید:

هر که یک روز در گرما روزه بگیرد و تشنه بماند ، خداون تعالی هزار فرشته بر او می گمارد که صورتش را مسح کنند و یه او مژده دهند ، چون افطار کند ، خدای عزوجل فرماید: چقدر تو خوشبویی ، ای فرشتگان من !گواه باشید که او را آمرزیدم.

---------- Post added at ۱۸:۱۷ ---------- Previous post was at ۱۸:۱۳ ----------

از رسول خدا (ص) سوال شد که چه عملی شیطان را از ما دور می کند؟

فرمودند: روزه گرفتن ، چهره شیطان را سیاه می نماید(به واسطه ناکام ماندن او از گمراهی انسان روزه دار)

---------- Post added at ۱۸:۱۹ ---------- Previous post was at ۱۸:۱۷ ----------

حدیث ۱۵« روزه بهشت است»

امیر المومنین علی (ع) هنگام وفات وصیت فرمودند:

تو را باد روزه زیرا آن زکات بدن است و برای اهلش بهشت است.

——————————

حدیث ۱۶«تند رستی جسم»

رسول خدا(ص) فرمودند:

روزه بگیرید تا تندرست شوید.

——————————

حدیث ۱۷« معنای روزه»

حضرت علی (ع) فرمودند:

روزه (به معنای ) اجتناب از گناهان است.

——————————

حدیث ۱۸« فلسفه روزه »

حضرت زهرا (س):

خدا روزه را واجب ساخت به خاطر آن که اخلاص مردم تثبیت گردد.

——————————

حدیث ۱۹« دروازه ی عبادت »

حضرت رسول (ص) فرمودند:

هر چیز دروازه ای دارد و دروازه ی عبادت روزه است.

——————————

حدیث ۲۰« رابطه روزه و ولایت »

امام صادق (ع):

به خدا قسم اگر شخصی روز را روزه بگیرد و شب را به نماز ایستد ولی بدون پذیرش و ولایت ما از دنیا برود در حالی از دنیا رفته که خدا از او ناراضی و خشمگین است.

——————————

حدیث ۲۱« روزه ی اندام بدن»

امام صادق (ع):

وقتی روزه می گیری باید گوش و چشم و زبان و دامنت هم روزه باشند(و از گناه دور بمانند) و باید دست و دامنت را (از آلوده شدن به گناه ) حفظ کنی و تا (می توانی) سکوت کن مگر از کلامی که خیر باشد.

——————————

حدیث ۲۲« بهترین جهاد»

امام صادق(ع) فرمودند:

بهترین جهاد روزه داری در هوای گرم است.

——————————

حدیث ۲۳« روزه ی قلب ، بهترین روزه ها»

امام علی (ع) فرمودند:

روزه قلب بهتر از روزه ی زبان و روزه ی زبان بهتر از روزه ی شکم است.

——————————

حدیث ۲۴« روزه های ناقص»

امام باقر (ع) فرمودند:

روزه ی این افراد کامل نیست:

۱٫کسی که از امام خویش را نافرمانی کند.

۲٫بنده فراری تا زمانی که برگردد.

۳٫زنی که اطاعت شوهر نکند تا اینکه توبه کند.

۴٫فرزندی که نافرمان شده تا اینکه فرمانبردار شود

——————————

حدیث ۲۵« در مخصوص روزه داران»

رسول خدا (ص) فرمودند:

همانا برای بهشت دری است به نام (ریان) وارد نمی شوند از آن در مگر روزه داران.

——————————

حدیث ۲۶« دعای روزه داران»

امام صادق (ع) فرمودند:

خواب روزه دار عبادت ، خاموشی او تسبیح، عمل وی پذیرفته شده و دعای او مستجاب می شود.

——————————

حدیث ۲۷« تغذیه الهی در خواب»

امام کاظم (ع) فرمودند:

هنگام ظهر بخوابید ، زیرا خداوند در خواب به روزه داران آب و غذا می خوراند.

——————————

حدیث ۲۸«خروج از گناهان»

امام کاظم (ع) فرمودند:

هر که در شب قدر غسل کند و تا طلوع قجر شب زنده داری نماید از گناهان خارج شده است.

——————————

حدیث ۲۹« بخشش گناهان گذشته و آینده»

امام باقر می فرمایند:

کسی که شب قدر را درک کند و (با عبادت) آن را به پا دارد ، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را می آمرزد.

——————————

حدیث ۳۰« رکوع و سجود در شب قدر»

امام صادق(ع) فرمودند:

مرحبا و احسنت بر آن بنده که این شب را به رکوع و سجود احیا کند و خطاهای خویش را در مقابل خود مجسم نماید و بر آن بگرید پس آنگاه که چنین کرد ، امیدوارم که نا امید نگردد و به حاجات خویش برسد.

——————————

حدیث ۳۱« روزه ی بی اجر»

حضرت زهرا (س) فرمودند:

روزه دار روزه اش به درد نمی خود ، اگر زبان و گوش و چشم و اعضایش را از (گناه) نگه ندارد.

——————————

حدیث ۳۲« برترین عبادت در ماه رمضان»

رسول خدا (ص) می فرمایند: یا علی (ع) ! برترین اعمال در ( ماه رمضان ) دوری نمودن از حرام های الهی است.

——————————

حدیث ۳۳« غیبت ، آفت روزه»

پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

هر کس غیبت مرد یا زن مسلمانی را کند ، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه هایش را قبول نخواهد کرد ، مگر آنکه غیبت شده او را ببخشد.

——————————

حدیث ۳۴« بد بخت حقیقی کیست»

رسول خدا (ص) فرمودند:

بد بخت کسی است که در این ماه با عظمت ، از مغفرت خدا محروم باشد.

——————————

حدیث ۳۵« ماه رمضان ، بهار قرآن»

امام باقر (ع) فرمودند:

هر چیز بهاری دارد ، بهار قرآن ماه رمضان است.

——————————

حدیث ۳۶« پاداش تلاوت یک آیه قرآن»

رسول خدا (ص) فرمودند:

کسی که آیه ای از قرآن را (در ماه رمضان) بخواند ، برای او پاداش (خواندن تمام قرآن ) است در غیر این ماه.

——————————

حدیث ۳۷« درود بر سحر خیزان»

رسول خدا (ص) فرمودند:

هان! صلوات و درود خدا بر سحر خیزان ( و آنانکه برای روزه گرفتن سحری می خورند).

——————————

حدیث ۳۸« شوینده ی گناهان»

امام صادق (ع) فرمودند:

افطار کردن با آب ، گناهان را از دل می شوید.

——————————

حدیث ۳۹« حذر از دوزخ»

رسول خدا (ص) می فرمایند:

خود را از آتش جهنم دور کنید با افطاری دادن ، گرچه با نصف خرما و شربتی از آب باشد.

——————————

حدیث ۴۰« اشتیاق بهشت به چهار نفر»

پیغمبر گرامی اسلام (ص) فرمودند:

هماما بهشت ، مشتاق چهار کس است : خوراک دهنده به گرسنه و نگه دارنده ی زبان و تلاوت کننده قرآن و روزه داران ماه رمضان.


__________________
با یاد تو زنده خواهم ماند...

درس خواندن درک کنید

اخر خط درس نیست

کشت هیدرو پ1ونیک

در ایران 5 روش کشت، رایج و متدوال می باشد، که به معرفی آنها بپردازیم.
در مورد کشت هیدروپونیک مسلما مطلب زیاد است که من مختصرا، در مورد این کشت توضیحاتی ارائه می دهم.

کشت هیدروپونیک و انواع بستر

سيستم كشت هيدروپونيك :
آنچه را كه شما از يك كشت و توليد اقتصادي و سودده تجسم مي كنيد را ما با اتكا به دستاوردهاي جديد علمي وعملي روز دنيا در قالب كشت هيدروپونيك براي شما به واقعيت مبدل مي سازيم . توليد بالا ، هزينه برگشت پذير، مديريت آسان ، كاهش هزينه هاي كارگري و مازاد ، از دستاوردهاي اين شيوه محسوب شده و توليد و سود شما را تضمين مي نمايد.

کشت هایدرو پونیک

کلمه ی هایدرو پونیک از ترکیب دو کلمه یونانی هایدرو به معنای آب و پونوس به معنای کار و تلاش ساخته شده .این کلمه را اولین بار دکتر گریک استاد یکی از دانشگاههای کالیفرنیا به کار گرفت .

مزایای کشت هایدروپونیک:
1) امکان پرورش گیاهان به روش هایدروپونیک در تمام نقاط وجود دارد .
2) تراکم در واحد سطح کشت هایدروپونیک بالاست.
3)کاهش میزان کار سنگین
4) حفظ و نگهداری آب
5)کاهش مشکلات ناشی از وجود آفات و بیماری ها
6)ریشه کن کردن مشکل علف های هرز
7)افزایش تولید محصول
8)حفظ ونگهداری مواد غذایی
9) کنترل شریط محیطی
10)کنترل شیمیایی منطقه ی ریشه آسان است
11)استقرار آسان تر گیاهان جدید
12)آیش در برنامه ی تناوب کشت محصولات وجود ندارد .

و معایب این روش:

1) مشکل تهویه
2) عدم وجود خاصیت تامپونی
3) سرمایه گذاری زیاد اولیه

اکنون زمان آن رسیده که ما نیز با دیدی کارشناسانه به تمام عوامل راهی را انتخاب کنیم که در خور یک مهندس کشاورزی است.
و حالا یه روش جدید تر:

کشت ایروپونیک یا هوا کشت سیستمی است که محلول غذایی به صورت پاشش مستقیم و به شکل قطرات ریز (مه پاش) از طریق ریشه ی گیاه جذب می شود .در این روش هم باید عمل تهویه مورد تهویه قرار گیرد.

pdf (http://www.patsco.ir/LinkClick.aspx?fileticket=MNZP%2f15ceRA%3d&tabid=58)
ultra
2011-Sep-23, 15:28
گروبگ یا کیسه رشد

در این نوع کشت گیاه درون کیسه های مخصوص به نام گروبک کشت می گردد .گروبک ها با توجه به نوع گیاه در ارتفاع های استاندارد خاص ، یا بر روی زمین و یا بر روی پایه ها قرار گرفته و کود و محلول های غذایی توسط قطره چکانهای مجزا در پای هر گیاه قرار میگیرد.



انتخاب نوع گروبک و نحوه اجرا در ارتباط با نوع گیاه و طول دوره کشت بوده و در صورت عدم رعایت اصول و شرایط بدلیل بروز مشکلات ، کشت هیدروپونیک در این نوع بستر سخت خواهد شد .
مناسب برای کشت سبزی و صیفی جات با طول دوره کوتا،اجرای راحت ، کارا و قابل جابجایی.

http://www.pic.daneshju.ir/images/57081971919477303439.jpg

http://www.pic.daneshju.ir/images/29867902025897590547.jpg

http://www.pic.daneshju.ir/images/26323707372950706885.jpg
ultra
2011-Sep-23, 15:36
کشت گلدانی

اجرای کشت هیدروپونیک صیفی جات و گل به روش گلدانی



در این نوع کشت گیاه درون گلدانهای مخصوص که با توجه به نیاز گیاه و با تراکم مشخص در واحد سطح کشت می گردد .گلدانها با توجه به نوع گیاه در ارتفاع های استاندارد خاص ، یا بر روی زمین و یا بر روی پایه ها قرار گرفته و کود و محلول های غذایی توسط قطره چکانهای مجزا برای هرگلدان در اختیار گیاه قرار میگیرد.


قابل قرارگیری بر روی پایه و کف با ظرفیت 8 الی 15 لیتر

http://www.pic.daneshju.ir/images/78154740328334818501.jpg

http://www.pic.daneshju.ir/images/72436277596548186662.jpg
ultra
2011-Sep-23, 15:41
کشت هیدروپونیک به روش پشم سنگ

پشم سنگ Rock wool

از ذوب کردن صخره های بازالت یا برخی مینرالهای دیگر در دمای 1500درجه سانتیگراد موادی ساخته میشود که مشابه فیبرهای ریز است. 
از نظر نوع بستر،کشت و کار در گلخانه ها به دو روش صورت میگیرد:

1-روش خاکی

2-روش هیدروپونیک یا کشت آبی

البته روش سومی هم وجود دارد که آئروپونیک یا کشت هوایی نام دارد که تا کنون در ایران کاربرد نداشته است.

1-کشت گلخانه ای خاکی:

در روش خاکی همانطور که مشخص است،بستری که گیاه در آن قرار میگیرد خاک زراعی بوده و گیاه مواد غذایی مورد نیاز خود را از خاک دریافت میکند.خاک همانطور که مواد غذایی گیاه را تامین میکند،میتواند ناقل انواع بیماریها و آفات و همچنین تخم انواع علف های هرز باشد.


2-کشت هیدروپونیک:

به شکل کنونی دکتر گریگ،استاد دانشگاه کالیفرنیا در سال 1936 برای اولین بار نام هیدروپونیک را برای کشت بدون خاک بکار برد."هیدرو" به معنای آب و "پونوس" به معنای کشت و کار میباشد.

در کل به کشتی که در آن از خاک استفاده نمیشود را "هیدروپونیک"مینامند.

البته از سالها و شاید قرنها پیش این نوع کشت و کار به نوعی صورت میگرفته.مانند آزمایشهایی که در قرن 16 در شن و قلوه سنگ انجام گرفت(بدون خاک) یا باغهای معلق بابل و باغهای آزتک در مکزیک.

مزایای کشت هیدروپونیک:

1-افزایش عملکرد در واحد سطح

2-استفاده حداکثری از سطح مورد کشت

3-حذف آفات و امراض و قارچها در پی حذف خاک از بستر کشت

4-حذف تمامی علف های هرز

5-صرفه جویی قابل توجه در نیروی کار به دلیل عدم نیاز به عملیات زراعی آماده سازی خاک قبل از کشت و همچنین وجین و استفاده از سموم.

6-صرفه جویی در مصرف آب و مواد غذایی و در نتیجه صرفه جویی در هزینه ها

7-آلودگی کمتر محیط زیست در اثر باز چرخش مواد غذایی و کودها در سیستم

در روش هیدروپونیک گیاهان در بستر هایی مانند:پرلیت،کوکوپیت،پیت ماس،پشم سنگ و ...رشد کرده و مواد غذایی به صورت محلول در آب در اختیار گیاه قرار میگیرد


http://s1.picofile.com/file/6483483898/%DA%AF%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87.jpg

گلخانه هیدروپونیک مرکب


http://blog.iranbm.com/wp-content/uploads/2010/07/gf-gwilson_hydroponic_pipes.jpg

نمونه ای از کشت هیدروپونیک


تهویه آن عالی است، نگهداری رطوبت آن خوب است، CEC این بستر پائین است، PH خنثی تا قلیایی با اثر کم در محیط کشت دارد، پایداری بسیار زیاد بوده ودانسیته آن 264 گرم در لیتراست

در این نوع کشت گیاه درون کیسه های مخصوص حاوی پشم سنگ کشت می گردد .کیسه ها با توجه به نوع گیاه در ارتفاع های استاندارد خاص ، یا بر روی زمین و یا بر روی پایه ها قرار گرفته و کود و محلول های غذایی توسط قطره چکانهای مجزا در پای هر گیاه قرار میگیرد 

انتخاب بستر پشم سنگ و نحوه اجرا در ارتباط با نوع گیاه و طول دوره کشت بوده